مسافرم مسافری خسته و تنها در این دیار
من همه کس را دارم و هیچ ندارم چه کنم که خسته دل شکسته ام
خدا ی خوب و مهربانم کمکم کن بتوانم عشق تو را در دل خودم ان چنان بپرورانم که هیچ کس اجازه ی ورود به این قلب تیره قلب تیره ای که تازه راه خود را شناخته و می خواهد راهی را برود که پروردگارش مولایش اقایش به او نشان دادند ..... نداشته باشد
دلم گرفته :از خودم دنیایم همه و همه ........ کمکم کن خدا
خدایا صدایم را میشنوی ؟ کمکم کن
میدانم که هر وقت گرفتارم سراغ تو را می گیرم و در خانه ی تو را میزنم...
میدانم که هر وقت محتاجم دست هایم را به سویت دراز می کنم...
اما به زمین و اسمانت و به هرچه ستاره در لباس مخملی شب گلدوزی شده قسم که دوستت دارم .
نمیدانم امروز با چه رویی به سراغت امدم . شرمنده ام . ولی باز هم به تو احتیاج دارم
کمکم کن